تو که یک گوشه چشمت غم عالم را برد
نم اشکت گنه حضرت آدم را برد
از بهشت تو چه گوییم که از روز ازل
روضه ات را که خدا خواند، جهنم را برد
شیشه ی عطر شما در دل آدم که شکست
عطر انفاس بهشتت دل آدم را برد
هر که از کرببلا رفت محرم را باخت
هر که در کرببلا ماند محرم را برد
زمزم کعبه پس از کرببلا شیرین شد
اشک شش ماهۀ تو شوری زمزم را برد
تو که رفتی به خدا چادر خیمه افتاد
و سپس باد جفا معجر مریم را برد
کینه های عرب از بدر و حنین و اُحدت
ساربانی شد و انگشتر خاتم را برد
آه انگشتر تو دست جسارت افتاد
بعد از آن پیرهنت نیز به غارت افتاد